ضرورت ایجاد فعالیتهای غیر کشاورزی در روستاها
به گزارش خبرگزاری اقتصادایران، همواره یکی از دغدغه های مسولان ایجاداشتغال و رونق اقتصادی در مناطق روستایی است به جهت جلوگیری از مهاجرت روستائیان به شهرها است، در این راستا همواره خبرهایی منتشر می شود و مسولان به ارائه گزارشاتی در زمینه فعالیت در این بخش ها می پردازند. علی اکبر برتی در نخستین کنگره توسعه روستایی طی مقاله ای می نویسد. توسعهی روستایی تنها مفهوم کمی ندارد و چیزی فراتر از گسترش ستاندههای کشاورزی و رشد درآمدهای این بخش است. تجربهی کشورهای پیشرفته نشان میدهد که در گذر از مراحل توسعه در این کشورها بهتدریج از درصد سهم بخش کشاورزی در ایجاداشتغال و همچنین از درصد جمعیت مناطق روستایی کاسته شده است و بخش کشاورزی با درصد کمتری از جمعیت کار تولید محصولات خام کشاورزی را انجام میدهد. در بسیاری از کشورهای توسعهیافته و درحالتوسعه، کشاورزی دیگر تنها منبع اشتغال و درآمد برای خانوارهای روستایی نیست بلکه فعالیتهای غیرکشاورزی نیز اهمیت بالایی دارند، بهطوریکه در برخی از این کشورها فعالیتهای غیرکشاورزی بالغ بر 50 درصد از اشتغال روستایی و همچنین سهم مشابهی از درآمد خانوارهای روستایی را بهخود اختصاص داده است. البته این نسبتها در کشورها و مناطق مختلف متفاوت است. خصوصیت مهم دیگر این بخش تنوع آن است، بهطوری که شامل طیف وسیعی از فعالیتها میشود که خود بستگی به شرایط مختلف محیطهای کشاورزی هر کشور دارد. امروزه در اغلب کشورهای جهان از جمله ایران، مسالهی بیکاری و اشتغال به یکی از مهمترین و اساسیترین مباحث تبدیل شده است و بازار کار بهدلیل سروکار داشتن با انسان بهعنوان یکی از مهمترین بازارها در اقتصاد بهشمار میرود، از نظر اقتصادی، نیروی کار یک عامل تولید است و نرخ بیکاری بالا، استفاده نکردن کامل از آن را نشان میدهد. از سوی دیگر نرخ بیکاری بالا ممکن است مسایل اجتماعی مانند فساد و جنایت و دیگر موارد را نیز در جامعه پدید آورد.
درنتیجه، برنامهریزی در زمینهی بهینه نمودن این نیرو و بهرهگیری مناسب از آن در مسیر توسعهی اقتصادی و اجتماعی جامعه بسیار ضروری است. در این میان بازار کار روستایی نیز از چند جنبه حایز اهمیت است، 1) یاری رساندن به سیاستگزاران و برنامهریزان برای کاهش نرخ بیکاری در مناطق روستایی، 2) کمک به سیاستگزاران و برنامهریزان برای افزایش رفاه مناطق روستایی با ایجاد فرصتهای شغلی جدید، 3) توضیح چگونگی روند مهاجرت از روستا به شهر در سالهای آینده و 4) نشان دادن اهمیت برنامهریزی صحیح برای توسعهی مراکز اسکان، تا با طراحی مناسب از تراکم بیش از حد جمعیت در نقاطی خاص کاسته شود و در نتیجه نیرویکار به طور مناسبی پراکنده شود (همان). از این رو با توجه به مکانیزاسیون بخش کشاورزی و محدودیت در افزایش سطح زیرکشت اراضی کشاورزی، این بخش توانایی ایجاد فرصتهای شغلی بیشتر را ندارد و درنتیجه توجه به دیگر فعالیتهای روستایی در برنامهریزیهای آتی جهت تامین اشتغال روستاییان، اهمیت ویژهای دارد
توسعه روستا صرفا مفهوم کمی نیست
توسعة روستایی تنها دارای مفهوم کمّی نبوده و چیزی فراتر از گسترش ستاندههای کشاورزی و رشد درآمدهای این بخش است. تجربة کشورهای پیشرفته نشان دهندة آنست که در گذر از مراحل توسعه در این کشورها بتدریج از درصد سهم بخش کشاورزی در ایجاد اشتغال و همچنین از درصد جمعیت مناطق روستایی کاسته شده و بخش کشاورزی با درصد کمتری از جمعیت کار تولید محصولات خام کشاورزی را انجام میدهد.در بسیاری از کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه، کشاورزی دیگر تنها منبع اشتغال و درآمد برای خانوارهای روستایی نبوده، بلکه فعالیتهای غیرکشاورزی نیز از اهمیت بالایی برخوردارند، بطوریکه در برخی از این کشورها فعالیتهای غیرکشاورزی بالغ بر 50 درصد از اشتغال روستایی و همچنین سهم مشابهی از درآمد خانوارهای روستایی را بخود اختصاص داده، که البته این نسبتها در کشورها و مناطق مختلف متفاوت است. خصوصیت مهم دیگر این بخش تنوع آنست، بطوری که شامل طیف وسیعی از فعالیتها میگردد، که خود بستگی به شرایط مختلف محیطهای کشاورزی هر کشور دارد.
مسئلة بیکاری و اشتغال امروزه در اغلب کشورهای جهان از جمله ایران، به یکی از مهمترین و اساسیترین مباحث تبدیل شده است، و بازار کار بدلیل سروکارداشتن با انسان بعنوان یکی از مهمترین بازارها در اقتصاد بشمار میرود، از نظر اقتصادی، نیروی کار یک عامل تولید است، و نرخ بیکاری بالا استفاده نکردن کامل از آنرا نشان میدهد. از سوی دیگر نرخ بیکاری بالا ممکن است مسائل اجتماعی مانند فساد و جنایت و دیگر موارد را نیز در جامعه پدید آورد.
درنتیجه برنامهریزی در خصوص بهینه نمودن این نیرو و بهرهگیری مناسب از آن در مسیر توسعة اقتصادی و اجتماعی جامعه بسیار ضروری است. در این میان بازار کار روستایی نیز از چند جنبه حائز اهمیت است، 1) یاری رساندن به سیاستگزاران و برنامهریزان در جهت کاهش نرخ بیکاری در مناطق روستایی، 2) کمک به سیاستگزاران و برنامهریزان در جهت افزایش رفاه مناطق روستایی با ایجاد فرصتهای شغلی جدید، 3) توضیح چگونگی روند مهاجرت از روستا به شهر در سالهای آینده و 4) نشان دادن اهمیت برنامهریزی صحیح برای توسعة مراکز اسکان، تا با طراحی مناسب از تراکم بیش از حد جمعیت در نقاطی خاص کاسته و در نتیجه موجب پراکندگی مناسب نیروی کار گردد. در این خصوص با توجه به مکانیزاسیون بخش کشاورزی و محدودیت در افزایش سطح زیر کشت اراضی کشاورزی، این بخش توانایی ایجاد فرصتهای شغلی بیشتر را نداشته و درنتیجه توجه به دیگر فعالیتهای روستایی در برنامهریزیهای آتی جهت تأمین اشتغال برای ساکنین مناطق روستایی از اهمیت ویژهای برخوردار است.
فعالیت غیر کشاورزی یعنی چه؟
فعالیت های غیرکشاورزی به فعالیت های اطلاق میگردد که بطور مستقیم از زراعت، باغداری و یا دامداری سرچشمه نمیگیرند؛ و درآمدهای حاصل از این قبیل فعالیتها را درآمدهای غیرکشاورزی مینامند.
راوو1 نیز فعالیت های مرتبط با بخش غیرکشاورزی را فعالیت های خارج از کشاورزی میداند که در روستا و در بخش های دوم و سوم اقتصادی صورت میگیرد.
ویژگی بخش غیر کشاورزی در روستاها جیست؟
تحقیقات مختلف صورت گرفته در کشورهای گوناگون (آمریکا، کره، هندوستان، گاما، اوگاندا، مصر و غیره) نشان دادهاند که بخشهای غیرکشاورزی و خارجاز مزرعه در اغلب این کشورها دارای ویژگیهای مشترک زیر میباشد الف) این فعالیت ها در سطح روستا ارتباط نزدیکی با بخش کشاورزی دارند،
ب) رشد بخش کشاورزی بستگی به طبیعت فعالیتهای غیرکشاورزی و انجام این قبیل فعالیت ها دارد،
ج) با افزایش تنوع در بخش های غیرکشاورزی، ویژگی فصلی بودن اشتغال در آنها میل به کاهش یافتن مینماید، که این خود نشانه تمایل به ثبات بیشتر در این بخشها میباشد،
د) بنظر میرسد رابطة مثبتی بین سطوح درآمدی بالاتر خانوادههای روستائی، توان بالقوه بیشتر برای متنوع ساختن منابع درآمدی غیرکشاورزی و بهرهوری بالاتر فعالیت های کشاورزی، با اشتغال در بخش غیرکشاورزی وجود داشته باشد،
ر) تحقیقات مختلف رابطه مثبتی را بین اشتغال در این قبیل فعالیت ها با سطح تحصیلات، توان تغییر ساختار، کیفیت و خدمات سازمان های دولتی، ایجاد فرصت های شغلی توسط سیاستگزاری های دولت ها در سطوح بینالمللی، منطقهای و محلی و دسترسی به خدمات اعتباری و مالی نشان میدهد و درنهایت،
ز) نکته کلیدی بمنظور شناخت فعالیتهای غیرکشاورزی در روستاها آنست که، این قبیل فعالیتها معمولا بر پایة بازار بوده و موجب پیشرفت تجارت میگردند. از این رو استراتژیها و سیاستها در این بخش تمایل به بازار مدار شدن دارند. یعنی قرار گرفتن بر محور صنایع کوچک مقیاس، صنایع تبدیل کشاورزی، خدمات مدیریتی، بازاریابی، و تجارت وخدمات مالی.
سهم درآمدهای غیرکشاورزی چقدراست؟
تجربه کشورهای توسعهیافته بیانگر این نکته میباشد که از خصوصیات عام و شناخته شده تحولات ساختار اقتصادی آنست که همزمان با توسعه کشورها، سهم بخش کشاورزی از تولید ناخالص داخلی و کل اشتغال کاهش یابد. علاوه بر این افزایش تاکید بر بخش غیرکشاورزی در سطح روستا ناشی از گرایش به نگرش کلگراتر در مورد توسعة روستائی و اثرات ناشی از تنوع رشد اقتصادی در میان خانوارهای روستایی است. توسعه بخش غیرکشاورزی و خارج از مزرعه و در نتیجه متنوعسازی منابع درآمد، اهداف سیاسی مطلوبی میباشد، زیرا به افراد و خانوادهها این امکان را میدهد تا معشیت خود را تأمین نموده و استانداردهای زندگی خود را افزایش دهند.
دلایل زیادی در مورد لزوم توجه سیاستگزاران کشورهای در حال توسعه به پیشرفت بخش غیرکشاورزی وجود دارد، که از جمله عبارتند از: نخست، اینکه، مدارک مختلف حاکی از آنست که درآمدهای حاصل از بخش غیرکشاورزی یکی از مهمترین منابع موجود بمنظور تأمین اقتصاد خانوار روستایی و در نتیجه در امنیت غذایی آنهاست، زیرا به آنها اجازه دسترسی بیشتر به منابع غذایی را میدهد. دوم، آنکه، انجام فعالیتهای غیرکشاورزی با تأمین پول نقد برای خانوادة کشاورز، امکان سرمایهگذاری بیشتر در کشاورزی و در نتیجه بهرهوری بالاتر را برای آنها فراهم میآورد. همچنین این امر میتواند با فراهم آوردن امکان سرمایهگذاری در فعالیتهای جانبی کشاورزی (مانند صنایع تبدیل)، امکان دسترسی به منابع غذایی متنوعتر را برای روستائیان فراهم آورد. در نهایت، توسعه بخش کشاورزی خود متقابلاً موجب تقویت بخش غیرکشاورزی گشته و این امر خود موجب رشد سریعتر و متعادلتر بخش کشاورزی میگردد.
سهم بخش غیرکشاورزی در درآمد و اشتغال
معمولا خانوادههای روستایی خرده پا تنها یک سوم یا نیمی از درآمدهای نقدی خود را از مزارع بدست میآورند، بخش عمدهای از درآمد ایشان با مشارکت در بازارهای دیگر بدست میآید.رردون در سال 2000 طی مقالهای که برای بانک جهانی آماده نمود، سهم بخش غیرکشاورزی را از کل درآمد و اشتغال در کشورهای مختلف مناطق در حال توسعه، در بین دهههای 1970 تا1990 به شرح جدول1 گزارش کرد. همانطور که در جدول1 مشاهده میشود، سهم بخش غیرکشاورزی از کل درآمد در مناطق روستایی آفریقا (42 درصد) بیشتر از آمریکای لاتین (40 درصد) و در آمریکای لاتین بیشتر ازآسیا (32 درصد) میباشد. این جدول اولاً، اهمیت زیاد سهم بخش غیرکشاورزی را از کل درآمد در مناطق روستایی نشان میدهد، و ثانیا، بیانگر اهمیت بیشتر این بخش در مناطق کمتر توسعه یافته است. همچنین اطلاعات مربوط به سهم بخش غیرکشاورزی از کل اشتغال، نشاندهنده 44 درصد برای آسیا و 25 درصد برای آمریکای لاتین است. همانطور که ملاحظه میشود، در مورد منطقه آسیا سهم بخش غیرکشاورزی در ایجاد اشتغال بالاتر از سهم آن از کل درآمد است، توضیح علت این تفاوت مشکل است، امّا احتمالاً این تفاوت بخاطر نابرابریهای موجود در نرخ دستمزدها دربین دو منطقه میباشد.
آمار منتشر شده توسط مرکز آمار ایران طی سالهای 1335 تا 1381 همانطور که در جدول2 آمده، بیانگر این نکته است که بخش عمدهای از شاغلین در مناطق روستایی در بخشی غیر از بخش کشاورزی شاغل بوده اند. همچنین آمار ارائه شده بیانگر این مطلب است که درصد اشتغال زنان در فعالیتهای غیرکشاورزی نسبت به مردان طی سالهای 75-1355 همواره بیشتر بوده است.
عوامل تأثیرگذار بر انگیزه افراد جهت اشتغال در بخش های غیرکشاورزی
عوامل مختلفی که موجب گرایش افراد به سمت فعالیت های غیرکشاورزی میشوند را میتوان به دو دسته کلی زیر تقسیم نمود :
دسته اول که به عوامل بازدارنده معروفند، شامل عواملی هستند که اشتغال افراد در بخش کشاورزی را محدود مینمایند و در نتیجه موجب تقویت انگیزه افراد برای اشتغال در بخش غیرکشاورزی میگردند. این عوامل عبارتند از:
1) رشد زیاد جمعیت در مناطق روستائی، که موجب بالا رفتن نسبت جمعیت بر واحد سطح میگردد،
2) محدودیت زمینهای قابل دسترس و موفقیت کمتر در حاصلخیز نمودن زمینهای بایر،
3) کاهش حاصلخیزی و بهرهوری اراضی زراعی،
4) کاهش منابع طبیعی اساسی از جمله آب،
5) کاهش عملکرد محصولات زراعی،
6) افزایش مخارج زندگی مردم،
7) حوادث و بلایای طبیعی (سیل، طوفان و…)،
8) عدم دسترسی به بازارهای نهادههای زراعی،
9) فقدان بازارهای مالی و اعتباری در سطح روستاها،
10) عدم وجود یا ناقص بودن بیمه محصولات کشاورزی و
11) ریسک موجود در بخش کشاورزی، که خانوادهها را بخاطر عدم قطعیت در تحصیل درآمد و مصرف آن وادار به متنوع نمودن منابع درآمدی و قبول فعالیت هایی با کارایی پایینتر، یا دارای رابطه منفی با کشاورزی آنها میکند.
دسته دیگری از عوامل تأثیرگذار بر گرایش افراد بسمت فعالیت های غیرکشاورزی به عوامل تقویتکنندة یا پیشبرندة معروفند، که این عوامل عبارتند از:
1) بازدهی بالاتر نیروی کار در بخش غیرکشاورزی در مقایسه با بخش کشاورزی،
2) بازدهی بالاتر سرمایهگذاری در فعالیتهای مربوط به بخش غیرکشاورزی درمقایسه با بخش کشاورزی،
3) ریسکپذیری کمتر فعالیتهای غیرکشاورزی در مقایسه با کشاورزی،
4) فراهم آمدن پول نقد بیشتر با اشتغال در بخش غیرکشاورزی به منظور دستیابی به اهداف خانواده،
5) مزایای اقتصادی و اجتماعی دیگری که با اشتغال فرد در بخش غیرکشاورزی برای وی ایجاد میشود و
6) جذابیت زندگی شهری بویژه برای جوانترها، با اشتغال در بخشهای غیرکشاورزی افراد پول و فرصت بیشتری جهت زندگی به سبک مردم شهری خواهند داشت.
اشتغالزایی برای گروه های پایین روستایی
توسعة فعالیت های غیرکشاورزی برای آن دسته از خانوادههای روستایی که کم زمین یا بیزمین هستند بسیار مهم است، زیرا برای بسیاری از آنها اشتغال در بخش غیرکشاورزی اصلیترین و درپارهای از موارد حتی تنها منبع اشتغال و درآمد محسوب میشود، و درنتیجه تمایل به این فعالیت ها در بین این گروه ها زیادتر میباشد.
افزایش درآمد
اشتغال در فعالیت های غیرکشاورزی از نظر درآمدزایی و رشد و رونق اقتصاد روستایی دارای اهمیت زیادی است، بخصوص با توجه به نرخ رشد کند و ناچیز اشتغال در بخش کشاورزی و افزایش حاشیهنشینی مردم روستایی، بخش غیرکشاورزی برای اقشار فقیرتر از نظر درآمدزایی از ارزش زیادی برخوردار است.
مشارکت زنان در فعالیتهای اقتصادی
لازمه پیشرفت و توسعه هر جامعهای استفاده از تمام ظرفیت ها و امکانات بالقوة آن کشور می باشد. یکی از توانائی های بالقوه در این روند زنان میباشند،که سهم کمی در فعالیت های اقتصادی و ایجاد خود اشتغالی برای خود دارند. تحقیقات انجام شده در کشورهای مختلف آفریقایی و آسیایی حاکی از آن است که توسعه فعالیت های غیرکشاورزی نه تنها باعث افزایش مشارکت زنان در فعالیت های اقتصادی شده، بلکه عایدات حاصل ازآن برای خانوادههای کم درآمد روستایی بسیار مهم بوده و موجب بهبود وضعیت اقتصادی آنها میگردد.
افزایش سطح مهارت ها
رواج صنایع حرفهای و مشاغل جدید درروستاها باعث ایجاد زمینههای جدیدی از کار و فعالیت و آشنایی بیشتر روستاییان با دیگر عرصههای فعالیت های اقتصادی میشود.
جلوگیری از مهاجرت
مهمترین عامل گرایش روستائیان به مهاجرت از روستاها را میتوان وجود بیکاری و کمی فرصت های جدید شغلی دانست، که باعث میشود این قشر از درآمد کافی برای گذران زندگی برخوردار نباشند. در این میان توسعة فعالیت های غیرکشاورزی میتواند با فراهم کردن زمینههای اشتغال جدید، موجبات برخورداری روستائیان از اساسیترین لازمه زندگی یعنی درآمد کافی برای پاسخگوئی به نیازهایشان را فراهم نماید. از سوی دیگر ایجاد اشتغال در بخش غیرکشاورزی و درنتیجه باقی ماندن روستائیان در روستاها علاوه بر تأمین اهداف اقتصادی، در تحقق اهداف اجتماعی نیز میتواند به حفظ هویت فرهنگی و شخصیت اجتماعی آنان کمک نماید.
اثر متقابل دو بخش کشاورزی و غیرکشاورزی بر یکدیگر
بین فعالیت های غیرکشاورزی و کشاورزی درسطح روستاها ارتباط قوی وجود دارد. در طول دهة1970، ملور و لل، ملور و جوهانستون وکیلبای، ارتباط متقابل بین تقویت بخش کشاورزی و فعالیت های غیرکشاورزی را بواسطه پیوندهای تولیدی و مصرفی موجود در بین آنها مورد بحث قرار دادند. پیوندهای که بعنوان مثال براثر افزایش تقاضای کشاورزان برای نهادههایی از قبیل گاوآهن و دیگر ماشینآلات مکمل آن، موجب تقویت بخش غیرکشاورزی میگردید. پیوندهای مصرفی نیز می تواند از طریق افزایش تقاضای روستائیان برای محصولات غذایی و دیگر خدمات، بخاطر افزایش درآمدهای کشاورزی روستائیان ظاهر گردد. علاوه بر آن افزایش بهرهوری کشاورزی میتواند موجب آزادی نیروی کار و افزایش سطح دستمزدها گردد و مازادهای درآمدی حاصل میتواند سرمایة لازم برای توسعه بخش غیرکشاورزی را فراهم آورد. بنابراین تقویت بخش غیرکشاورزی با کاهش هزینة نهادهها، احتمالاً میتواند همچون محرکی برای تقویت بیشتر بخش کشاورزی عمل نماید و منافع حاصل از سرمایهگذاری را به بخش کشاورزی برگرداند. بنابراین، رشد این دو بخش میتواند موجب تقویت متقابل یکدیگر گردد.
ارتباط فعالیت های غیرکشاورزی با فقر و توزیع درآمد
بررسی مطالعات صورت گرفته در کشورهای مختلف بیانگر این مطلب است که ایجاد فرصتهای شغلی در بخش غیرکشاورزی نقش بسیار مهمی را میتواند در کاهش فقر مردم روستایی بازی کند. توسعه فرصت های شغلی در بخش غیرکشاورزی از دو طریق ممکن است به کاهش فقر کمک کند، نخست اینکه با اشتغال مستقیم فقرا در این بخش، هر چند ممکن است درآمد حاصل از آن برای انتقال آنها به بالاتر از خط فقر کافی نباشد، امّا درآمدهای آنها از حالتی که در این بخش مشغول نباشند، بیشتر میگردد. بعبارت دیگر اشتغال در این بخش بطور مستقیم باعث افزایش درآمد آنها میگردد . دوم اینکه، با افزایش فرصت های شغلی در بخش غیرکشاورزی، احتمالاً بازار کار فعالیت های موقتی به تحرک درآمده و این خود موجب افزایش سطح دستمزدها در بازار کار کشاورزی میگردد. این مسئله از آنجا دارای اهمیت است که فقیرترین مردم در اغلب کشورهای در حال توسعه کارگران کشاورزی بدون زمین میباشند، و در نتیجه افزایش سطح دستمزدهای کشاورزی موجب بهبود وضعیت زندگی آنها میگردد. مطالعات صورت گرفته در کشور هندوستان هر دو تأثیر فوق را تایید مینماید. مطالعات صورت گرفته در هندوستان، اکوادور، تانزانبا و سایر کشورها، حکایت از کاهش بیشتر فقر طی یک دورة زمانی خاص دربین شاغلین بخش غیرکشاورزی نسبت به کشاورزی در نواحی روستایی دارد. اما بحث در این مورد که آیا درآمدهای حاصل از فعالیت های غیرکشاورزی موجب توزیع بهتر درآمد در منـاطق روستایی میگردد یا اینکه آنرا بدتر میکند، بسیار دشوار است. مدارکی که وجود دارد هر دو اثر مثبت و منفی را برای تأثیر درآمدهای حاصل از فعالیت های غیرکشاورزی بر توزیع درآمد نشان میدهند. بعنوان مثال میتوان گفت که اشتغال افراد در بخشهای غیرکشاورزی موجب کاهش نابرابری در مناطق روستایی آمریکای لاتین و افزایش آن در مناطق روستایی آفریقا گردیده است. این داستان درمورد منطقة آسیا بسیار پیچیدهتر است.
تأثیر فعالیت های غیرکشاورزی بر پایداری اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی
درآمدهای غیرکشاورزی موجب بهبود وضعیت کل درآمد موجود خانوادهها و مدیران گشته، بنابراین پایداری اقتصادی خانواده را بهتر میکند، ولی این امر ضامن آن نیست که خانواده پول کافی بدست آورد. این درآمدها اغلب با متنوع نمودن منابع درآمدی خانواده موجب کاهش ریسک اقتصادی زارعین میگردند دسترسی به فرصت های شغلی غیرکشاورزی برای خانوارهای روستایی فرصت های مشابهی را نسبت به همتایان شهریشان بوجود میآورد. لِ هرن1 و همکارانش مینویسند که، خانوارهای روستایی زلاندنو همانند تمام زلاندنوی ها دارای خواستههای مشابهی همچون میل به مسافرت بیشتر، تحصیل، اوقات فراغت، طیف وسیعتری از خدمات، وسایل تفریحی و اشتغال میباشند. چند شغله بودن به زارعین امکان رسیدن به برخی از این آرزوها را میدهد.
دسترسی به درآمدهای حاصل از فعالیت های غیرکشاورزی اغلب بعنوان یک نیروی نگاهدارنده و حتی سازندة جمعیت های روستایی عمل میکند، بنابراین قابلیت زیستپذیری و ادامة حیات را در جوامع روستایی بهبود میبخشد. البته، گاسون2 معتقد است که، پرداختن به فعالیت های غیرکشاورزی در اطراف مراکز بزرگتر عمومیتر است، یعنی جایی که در آن کاهش جمعیت روستاها به هر صورتی که باشد مسئلهای ایجاد نمیکند، جوامعی که دارای خانوارهای روستایی شاغل در مراکز بزرگترند، ممکن است نتیجهاش فشار بیشتری بر این مراکز باشد. علاوه بر این، خانوارهای روستایی که به این قبیل فعالیت ها می پردازند، احتمالا فرصت کمتری برای مشارکت در جامعه و فعالیت های خانوادگی، و انجام کارهای داوطلبانه در جامعه دارند. اما بطورکلی، درآمدهای حاصل از فعالیت های غیرکشاورزی و خارج از مزرعه احتمالاً موجب بهبود وضعیت پایداری کشاورزی میشود و قابلیت زیستپذیری مزارع و جوامع موجود را افزایش میدهد. بنابراین فقدان این درآمدها از نقطه نظر پایداری اجتماعی یک مسئله مهم است. تأثیر فعالیت های غیرکشاورزی بر پایداری زیست محیطی به وضوح مشخص نیست، احتمال دارد که اشتغال در اینگونه فعالیت ها شدت استفاده از زمین ها را کاهش دهد، مصرف کودهای شیمیایی و دیگر حاصلخیزکنندها را پایین آورد و در نتیجه مخاطرات زیست محیطی را کم کند. بنابراین به نظر میرسد که اثرات ناخواسته ناشی از زراعت احتمالاً در نتیجه اشتغال در این قبیل فعالیت ها کاهش یابند. البته، درآمدهای حاصل از فعالیت های غیرکشاورزی و فعالیت در مزرعة دیگران ممکن است برای توسعه فعالیت های زراعی نیز بکار روند. رودز و جورنه اکس1 نشان دادند که 3 درصد از زارعین مورد بررسی آنها درآمدهای حاصل از این قبیل فعالیت های خود را صرف توسعه زراعت و 12 درصد را صرف مخارج امور زراعی مینمایند. ساندرز و اسمیت متذکر میشوند که درآمدهای زراعی پایین، بدلیل ضعف مدیریت فعال منابع محیطی ، موجب تخریب این منابع میگردد. اگر این اظهار نظر درست باشد، پس افزایش درآمدهای زارعین با اشتغال در فعالیت های غیرکشاورزی در جهت پایداری محیط زیست عمل خواهد کرد.
از طرف دیگر در حالیکه زارع (و همسرش) به فعالیت های خارج از مزرعه اشتغال دارد، ممکن است در نتیجه عدم انجام بموقع وظایفش، آسیب های زیست محیطی به بار آورد. در نهایت زارع بوسیله درآمدهای حاصل از فعالیت های غیرکشاورزی و قادر خواهد بود تا حوادث غیر مترقبة محیطی از جمله خشکسالی، سیل و فرسایش را تا حدودی جبران نماید. این درآمدها منبعی برای جبران خسارت بوده یا حمایت کنندة خانواده در هنگام بروز حوادث ناگوار هستند.
محدودیت بخش کشاورزی در ایجاد اشتغال و تولید درآمد و تأثیرپذیری بخش کشاورزی از اقلیم ناپایدار ایران و در نتیجه عدم ثبات و ریسک بالای درآمد کشاورزان بدلیل عدم وجود سیستمهای حمایتی کارا و مناسب از یک طرف و عدم توانایی جامعة شهری در جذب نیروی کار مازاد روستایی از طرف دیگر، ضرورت توجه به توسعه بخش غیرکشاورزی را در نواحی روستایی مسلم میسازد، توسعة این بخش دارای اثراتی است که از جملة آنها میتوان به این موارد اشاره نمود، اشتغالزایی برای گروه های پایین روستایی، افزایش درآمد، مشارکت زنان در فعالیت های اقتصادی، افزایش سطح مهارت ها، جلوگیری از مهاجرت و توسعة متقابل بخش کشاورزی. همچنین این فعالیت ها با افزایش میزان کل درآمد خانوادهها موجب پایداری اقتصادی جامعة روستایی میشود. دسترسی به درآمدهای حاصل از فعالیت های غیرکشاورزی اغلب بعنوان یک نیروی نگاهدارنده و حتی سازندة جمعیت های روستایی عمل میکند، بنابراین قابلیت زیستپذیری و ادامة حیات را در جوامع روستایی بهبود میبخشد، این مسئله به پایداری اجتماعی جامعه کمک مینماید. در نهایت ، احتمال دارد که اشتغال در اینگونه فعالیتها شدت استفاده از زمینها را کاهش دهد، مصرف کودهای شیمیایی و دیگر حاصلخیزکنندها را پایین آورد و در نتیجه مخاطرات زیست محیطی را کم کرده و به پایداری زیست محیطی بینجامد.
در پایان با توجه به مباحث ذکر شده پیشنهاد زیر ارائه میگردد:
1) انجام یکسری مطالعات زمینهیابی و امکانسنجی در سطح مناطق روستایی بمنظور شناسایی مناطق مستعد جهت تشکیل قطب های توسعه. بدیهی است تشکیل این قطب ها، با توجه به نیازی که به امکانات زیربنایی دارند، خود منجر به توسعه یافتگی نواحی اطراف این مناطق نیز میگردد.
2) شناسایی صنایع و کارگاههایی که امکان ایجاد آنها در مقیاس کوچک و متوسط در قطب های توسعه وجود دارد. در این بین توسعة صنایع تبدیل و فرآوری که از مواد خام تولیدی منطقه استفاده نموده و برای آنها ایجاد ارزش افزوده مینمایند و همچنین صنایع دستی بومی در اولویت قرار دارند.
3) با توجه به این مسئله که جوانان و افراد تحصیل کرده روستایی گرایش بیشتری بسمت فعالیتهای غیرکشاورزی دارند، میتوان با انجام مطالعاتی مشاغل مورد خواست و علاقه جوانان روستایی را شناسایی نمود و در جهت ایجاد و توسعه این مشاغل گام برداشت. بدیهیست این امر علاوه بر اشتغالزایی برای این گروه از افراد، با جلوگیری از مهاجرت آنها به نواحی شهری از مشکلات ناشی از این مهاجرت برای این نواحی نیز میکاهد.
4) و در انتها پیشنهاد میگردد که قبل و یا در حین تأسیس صنایع و کارگاههای غیرکشاورزی، بازار مناسبی برای محصولات تولبدی آنها فراهم گردد و یا در ابتدای امر خرید این محصولات از سوی دولت تضمین گردد تا بدین وسیله این صنایع و کارگاهها بتوانند در ابتدای امر به حیات خود ادامه دهند و سپس در ادامه دولت کم کم خود را کنار بکشد. همچنین پیشنهاد میگردد با پیگیری یکسری سیاست های حمایتی مانند بیمه و اعطای تسهیلات مالی و صادراتی زمینه توسعه و گسترش اولیه این صنایع فراهم آید.