مدل الماس پورتر
مزیت الماس پورتر شامل چهار عامل میشود که مزیت رقابتی برای بنگاهها ایجاد میکند. چهار گوشهی این الماس شامل، شرایط عاملی، شرایط تقاضا، فضا برای رقابت/استراتژی صنعت و صنایع پشتیبان است. شرایط عاملی شامل هزینه و مقدار منابع (منابع طبیعی، منابع انسانی، منابع مالی) و زیر ساختها (زیر ساختهای فیزیکی، اجرایی، اطلاعاتی، فنی، علمی و…)؛ شرایط تقاضا، شامل مشتریان محلی، مشتریانی که در دیگر مناطق تقاضا خواهند کرد، تقاضای محلی پیش بینی نشده در بخشهای تخصص یافته؛ صنایع پشتیبان و مرتبط با صنعت نیز شامل تأمینکنندگان بومی و شایسته، صنایع وابسته و مرتبط رقابتی و در نهایت فضای مناسب برای رقابت و استراتژی بنگاه میباشد. علاوه بر این عناصر، پورتر به نقش دولت و شانس نیز اشاره میکند و پیشینه تاریخی و اقدامات دولتی را در توسعه یا موقعیتیابی خوشه صنعتی مفید میداند.
پورتر مدل خود را برای تعیین اینکه بداند کدام صنایع یا بنگاهها مزیت رقابتی دارند، به کار میبرد و بر نقش و اهمیت صنایع حامی و وابسته و جاذبههای ترغیبی صنایع در خوشه تأکید میکند. بنابراین این مدل برای شناسایی صنایع پیشگام در مناطق خاصی به کار خواهد رفت. وی قبول داشت که اکثر فعالیتهای صنعتی در سطح منطقه رخ میدهد، از اینروی بر شهرهای بزرگ و مناطق توجه ویژهای داشت. مطالعه خوشه صنعتی شمال شرقی مینه سوتا در سال 2001 مطالعهی بر چهار خوشه صنعتی محصولات جنگلی، خدمات بهداشتی، گردشگری و فن آوری اطلاعات (IT) نشان داد که مفهوم مزیت رقابتی مدل پورتر مانند سایر روشهای کمی و کیفی میتواند مورد استفاده قرار گیرد. در این تحقیق پس از استخراج اطلاعات لازم از سازمان IMPLAN، اشتغال 528 بخش صنعتی و مدل داده-ستاندهی آنها، از تحلیل ضریب مکانی و تحلیل تغییر سهم در تعیین صنایع رقابتی و متمرکز استفاده شد. با به کار بردن این روشها، از مجموع صنایع، 8 خوشه صنعتی متمایز شد. در گام بعدی، انجمن مشاورین متشکل از متخصصین و تحلیلگران توسعه اقتصاد محلی برای بررسی این 8 خوشه و انتخاب 4 خوشه از میان آنها تشکیل جلسه و بحث کردند؛ و یافتههای خود را با مدل الماس پورتر بررسی کردند.
بر اساس معیارهای به کار رفته، رویکرد الماس پورتر چند نقطه قوت دارد: وجود شرایط عاملی و صنایع پشتیبان و وابسته، توانایی بیشتری در تمرکز جغرافیایی به ویژه برای نیروی کار ماهر و تأمینکنندگان ایجاد میکند. همچنین شرایط فضای تقاضا و صنایع رقیب با گسترش شبکهها و سرمایه اجتماعی قابل سنجش است. با این وجود، نمیتوان گفت که مدل الماس پورتر، برای شناسایی خوشه صنعتی به تنهایی روش مناسبی خواهد بود و تنها جنبه توصیفی و ادبیاتی دارد ولی در عوض استفاده از مدل پورتر برای توضیح و بررسی یافتههای مشاهده شده در بخشهای صنایع پیشرو در مناطق مورد مطالعه میتواند مفید فایده واقع گردد