توسعه چیست ؟ 2
پایان جنگ جهانی دوم، فروپاشی شوروی سابق، ظهور نظامهای کمونیستی جدید، تضعیف قدرتهای استعمارگر اروپایی درگیر در جنگ جهانی دوم و همچنین نیاز کشورهای نوبنیاد از یک سو و رقابت شرق و غرب برای بسط پایگاه خود و به خصوص، ضرورت جلوگیری از نفوذ رقیب از سوی دیگر، چالشی بسیار گسترده در جهان، و به ویژه در عرصه اندیشه به وجود آورد. مسئله، دستیابی به راهکارهایی بود که رشد اقتصادی را در این کشورهای نوپا تحقق بخشد. به این ترتیب مطالعه درباره توسعه به صورت جدی در دستور کار صاحبنظران و مراکز پژوهشی قرار گرفت (UNIDO,2009).
از همان ابتدا و در فضای سیاسی دهه 1950، پژوهشگران بسته به زاویهی دید خود، به ارائه تعریفی خاص پرداختند. این تعاریف، گاه تفاوتهای بسیار آشکاری با هم داشتند تا جایی که عدهای بر این باور شدند که رسیدن به یک توافق بینالمللی برای توسعه، دشوار به نظر میرسد و راه حل عملی شاید آن باشد که برجستهترین نکات مورد توجه نویسندگان مختلف در طول این سالها، کنار هم قرار گیرند (Willis,2005).
به طور کلی در دوران پس از جنگ، سه تعریف در پژوهشهای توسعه توفق بیشتر داشتند:
ابتدا، در مطالعات سالهای دهه 1950، توسعه با رشد اقتصادی برابر گرفته شد، در شکل افزایش تولید ناخالص ملی و یا به صورت افزایش درآمد سرانه در یک کشور، اندازه گیری میشد. نتایج ناگوار ناشی این تجربه باعث شد که تعریف و پیش فرضهای نخست کنار گذاشته شود.
در تعریف دوم، توسعه، اگرچه بر مبنای رشد اقتصادی معرفی میشد اما این رشد لزوماً با کاهش نابرابری و شعار فقرزدایی، همراه بود و در نتیجه توسعه با معیار بهبود شرایط اجتماعی سنجیده میشد.
در تعریف سوم، علاوه بر تأمین نیازهای اقتصادی، مسائل سیاسی و فرهنگی نیز مورد توجه قرار گرفت. این تعریف به دلیل جاذبههای خود، به صورت وسیع مورد توجه قرار گرفت اما به جهت ابهامات و تنوع، هیچ مقیاس واقعی برای سنجیدن آن وجود نداشت و همین ضعف عملاً غلبه تعریف دوم را در مطالعات تداوم بخشید (Chambers,2004). مقایسه و ارزیابی تعاریف توسعه نشان میدهد که در تعریف توسعه میبایست نکاتی را مورد توجه قرار داد که مهمترین آنها عبارت است از اینکه اولاً: توسعه را یک مقوله ارزشی تلقی کنیم، ثانیاً: آن را جریانی چند بعدی و پیچیده بدانیم و ثالثاً: به ارتباط و نزدیکی آن با مفهوم بهبود[1] توجه داشته باشیم (الوانی و همکاران، 1389).
فرهنگ لغت کسب و کار، معنای توسعه را کاربرد سیستمی دانش فنی و علوم برای رسیدن به یک خواسته یا هدف خاص بیان میکند (http://www. businessdictionary. com) و همچنین فرهنگ لغت آکسفورد، مفهوم توسعه را وقتی کسی یا چیزی رشد، تغییر، ترقی و پیشرفتهتر میشود و در مفهوم دیگر وقتی که یک چیز وسیعتر، پیشرفتهتر یا سازمان یافتهتر میشود، تعریف کرده است. برخی توسعه را لغت و یا مفهوم جدیدی نمیدانند و آن را تعریف جدیدی از تکامل بشری میدانند (http://oxforddictionaries. com/).
ابن خلدون در کتابش تحت عنوان «مقدمه»، برای اولین بار به مفهوم توسعه اشاره کرده است. وی عبارت «علم العمران» را برای تشخیص علم نوین توسعه یا جامعه، در مباحث جامعه شناسی بکار برده است.
مایکل تودارو، توسعه را نوگرایی و مدرن شدن میداند. مدرن شدن یعنی تغییر زندگی انسان و تغییر خود انسان. توسعه یعنی بهبود ابعاد مرتبط به همهی جوانب مختلف نظیر: سطح و میزان محصول و درآمد ملی، شرایط تولید، سطح زندگی (تغذیه، مسکن، بهداشت و آموزش)، شرایط محیط کار، نهادها و سیاستها. در این تعریف، توسعه با نگرش برآورده کردن نیازهای اساسی زندگی مردم مورد توجه قرار گرفته است. به عبارتی، توسعه جریانی چند بعدی بوده که مستلزم وقوع تغییرات اساسی در ساختار اجتماعی، طرز تلقی عامه مردم و نهادهای ملی، تسریع رشد اقتصادی، کاهش نابرابری، ریشه کن کردن فقر مطلق و غیره است.
رنه ماهو دبیر کل سابق یونسکو، توسعه را زمانی محقق میداند که علم به فرهنگ تبدیل شود، حتی کوچکترین دستاورد علمی زمانی به صورت پدیدهای فرهنگی در میآید که از طرف جامعه جذب میشود و به صورت جزئی از شیوهی زندگی مردم در میآید.
دادلی سیزر برای تعریف توسعه، این سوالها را مطرح کرده است: فقر چه تغییری کرده است؟ بیکاری چه تغییری کرده است؟ نابرابری چه تغییری کرده است؟ اگر سه سوال مذکور در یک دوره زمانی کاهش پیدا کرده باشند، بدون تردید کشور در دوران توسعه به سر میبرد. دیگر اینکه توسعه فرآیندی است که از طریق تعامل و مشارکت دولت و ملت جهت بهبود اوضاع اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشورها به وجود میآید.
تیاسن برنده جایزه نوبل اقتصاد میگوید: برای دستیابی به توسعه باید از شاهراه آزادی و عدالت اجتماعی عبور کرد؛ و از نظر وی مفهوم توسعه، در پنج دسته خلاصه میشود:
1- آزادیهای سیاسی 2- تسهیلات اقتصادی 3- فرصتهای اجتماعی 4- تضمین شفافیت و 5- تأمین امنیت. توسعه عبارت است از تغییر تدریجی از حالت ابتدایی به سوی حالت تکامل یافته هم از بعد کمی و هم از بعد کیفی (الوانی و همکاران، 1389). به تعبیری دیگر در فرآیند توسعه سه قدم اصلی باید برداشته شود: 1. فهمیدن، هضم کردن و بومی نمودن ایدههای جدید 2. تبدیل ایدههای برجسته، تفهیم و بومی نمودن آنها 3. تبدیل ایدههای اصلی به مؤسسات، نهادها و سازمانهای ذیربط (الوانی و همکاران، 1389).
در مجموع مراد از توسعه، عبارت است از روندی چندبعدی که طی آن جوامع، استانداردهای زندگی خود را ارتقاء میبخشند، نابرابریها را کاهش میدهند و فقر را از اعضای خود میزدایند (نصیری،1378). به عبارتی، توسعه یعنی فرآیند بهبود در مبانی علمی و فنی تولید و دگرگونی و پیشرفت در سطح زندگی، شرایط کار و نحوه مدیریت نهادهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی هر کشور به طور بنیادی و اساسی با رویکردی سیستماتیک و کل نگر (سریع القلم،1382).
[1] – Improvement